دکتر حسین فاطمی، روزنامه نویس، سیاستمدار و مبارز پر شور و وطن خواه، اصلالتاً اهل نایین بود. دیار نایین همان شهر و سرزمینی که مردان برجسته و درخشان، رجال دانشمند، سیاستمداران با فضیلت و پاکدامن و بزرگوار تقدیم ایران کرده است. چهرههای تابناک و خدمتگزارانی نظیر میرزا نصرالله نایین (مشیر الدوله)، میرزا حسین خان مؤتمن الملک و حسن پیرنیا (مشیر الدوله)، آن مرد، نخستین رجل نامدار و سیاستمدار و مدبر و روشن بین عهد ناصری و مظفری بود که علاوه بر ماموریتهای سیاسی در خارج از ایران، وزیر خارجه اواخر دوره ناصری و اوایل زمان مظفر الدین شاه بود. فرزندان وی که معروف ترینشان میرزا حسین خان (مؤتمن الملک) و میرزا حسن خان مشیر الدوله بودند، اولی در مقام ریاست مجلس شورای ملی در ادوار محتلف تقنینیه و دومی چند بار نخست وزیر زمان مشروطه بود. شهید دکتر حسین فاطمی در ایام جوانی در نایین و اصفهان روزگار میگذرانید و درس میخواند. گاهی نیز در ابتدای خدمت در دستگاه شهرداری برادرش در شیراز بسر میبرد. به علت علاقه و دلبستگی خاصی که به تحصیل دانش و فن روزنامه نگاری داشت برای تحصیل در این رشته روانه پاریس شد و پس از سه سال کسب علم با گرفتن عنوان دکترا روانه ایران گردید و به شهر اصفهان شتافت. دکتر حسین فاطمی در همان ایام تحصیل در رشته روزنامه نگاری، مقالات متعددی به روزنامه مبارز مرد امروز (مهمترین و پرفروشترین روزنامههای ایران) به مدیریت (شهید محمود مسعود) میفرستاد که در همین روزنامه به چاپ میرسید و علاقمندانی پیدا کرد. دکتر فاطمی پس از اقامت در شهر اصفهان، شروع به انتشار روزنامه باختر کرد. که صاحب امتیاز آن سیف پور فاطمی برادر او بود. مدتی که از انتشار روزنامه باختر گذشت، محلی در خیابان سعدی تهران اجاره کرد و آن را دفتر روزنامه خود قرار داد. روزنامه باختر با یک کادر هیئت تحریریه و کادر خبرنگاری منظم و باضافه یک سازمان آبرومند در تهران انتشار یافت و همچنان با تیراژ کم سابقهای در محافل سیاسی و اجتماعی و اداری تهران راه یافت. دکتر فاطمی متعاقب انتشار این روزنامه، امتیاز روز نامه معروف (باختر امروز) را گرفت. مرحوم دکتر حسین فاطمی و حسین مکی در محور مبارزات نهضت ملی یا جبهه مشترک قرار داشتند. قلم دکتر فاطمی حقاً خدمتی شایسته و با ارزشی به جنبش مردمی نهضت ملی و روشن شدن افکار عمومی می کرد. دکتر مصدق بارها گفته بود:
(قلم فاطمی از چند سپاه و لشکر هم برای پیشرفت نهضت مؤثرتر و کار سازتر بود.) شهید دکتر فاطمی در ابطال انتخبات قلابی دوره شانزدهم قانون گذاری و شروع مجدد آن فعالانه شرکت داشت و در این طریقت سخت مبارزه میکرد. او بنیان گذار سازمان روزنامههای طرفدار نهضت ملی ایران بود و اغلب جلسات مدیران و نویسندگان این جراید در خانه اجارهای وی تشکیل میگردید.
دکتر فاطمی چه در کار روزنامه نویسی و چه در مبارزات سیاسی، مردی جدی با شور و حرارت و بسیار با شهامت، قاطع بیپروا و صریح و با ایمان بود. به هیچ بها و قیمتی از عقاید سیاسی آزادیخواهی و آزاد اندیشی خویش عدول نمیکرد و از قدرتهای فرعونی، فرعونهای عصر و زمان هراسی به دل راه نمیداد.
در سال 1330 وقتی دکتر مصدق بنا به تمایل اکثریت نمایندگان دوره شانزدهم مجلس شورای ملی به نخست وزیری رسید، بلافاصله شروع انتخاب همکاران و اعضای هیئت دولت خود نمود. او از ابتدا در فکر انتخاب معاون سیاسی و اداری خود بود و وقتی یاران وی از جمله حسین مکی و دکتر فاطمی را به عنوان و دستیار اول ایشان به او پیشنهاد کردند، دکتر مصدق از این امر استقبال نمود. مصدق که خود تصمیم داشت در تمام دوران نخست وزیری از دریافت حقوق خوداری نماید و البته این کار را هم کرد به مکی گفت: دکتر فاطمی شایستهترین شخصی است که میتواند به عنوان معاون سیاسی با من همکاری نماید ولی شرط آن این است که ایشان در شرایط کنونی از نصف حقوق معاونت بعنوان کمک به بیت المال و صرفه جویی در هزینههای نخست وزیری صرف نظر نماید. دکتر فاطمی نه تنها این شرط را مورد قبول قرار داد بلکه گفت حاضرم که از تمام حقوق معاونت هم بگذرم تا افتخار چنین کاری را داشته باشم.
دکتر فاطمی پس از معالجه و بازگشت از مسافرت آلمان به وطن، در مهرماه سال 1331 از طرف دکتر مصدق به سمت وزیر امور خارجه ایران برگزیده شد و در همین ماه بود که رسماً قطع روابط با انگلستان از طرف دولت ایران و به وسیله وزیر خارجه اعلام گردید.
وزارت خارجه در هنگام تصدی فاطمی بجنبش و حرکت در آمده از حالت افسردگی و نیمه جانی بیرون شده، سخت فعال و پر جوش وخروش گردید، گویی با بودن این مرد در رأس وزارت خارجه خون تازهای به کالبدش ریخته شد و نفسهای تازهای میکشید، به همین علت باید اذغان نمود که وضع جدیدی که در این وزارتخانه بود هیچ دوره و زمانی سابقه نداشت. بعد از کودتای شوم و ننگین 28 مرداد، دکتر حسین فاطمی ناگزیر برای این که به چنگ ماموران دژخیم کودتاگران نیافتد بطور مخفی میزیست و برای یافتن وی کوششهای مأمورین امنیتی و در هر کجا که احتمال یافتن او می رفت یک لحظه متوقف نمیشد.
روز شنبه ششم اسفند 1332 سرگرد مولوی با جیپ فرماندار نظامی دکتر فاطمی را دستگیر نمود. مولوی دکتر فاطمی را بدون فوت وقت با همان لباس خانه با کفش سرپائی سوار جیپ کرده پس از وارد کردن ضربهای با اسلحه بر سر او وی را با خود میبرد و در اداره شهربانی زندانی میگرداند ولی قبل از زندانی شدن وزیر خارجه ایران، عده ای از اوباش به تحریک مقامات امنیتی درمدخل شهربانی اسیر مریض را مورد ضرب و شتم قرار میدهد که اگر هر آینه خواهر دکتر فاطمی به آنجا نرسیده بود و خود را بر روی برادر نمیافکند احتمال داشت در همانجا به وسیله ایادی کثیف حکومت به شهادت برسد. دکتر فاطمی را سپس از شهربانی به زندان لشکر زرهی میبرند و در آنجا زندانی میکنند. فاطمی مدت دو ماه در وضع ناراحت کنندهای در حالی که خون استفراغ میکرد و بارها تا کام مرگ پیش رفته بود بسر میبرد.
دادگاه عادی شماره یک دادرسی ارتش پس از ده جلسه رسیدگی و استماع مدافعات دکتر فاطمی و وکلای مدافع در ساعت سه و چهل و پنج دقیقه بعد از ظهر روز یکشنبه هجدهم مهرماه ختم دادرسی را اعلام و دادگاه برای صدور رأی وارد شور شد.
دادگاه پس از بررسی مدافعات متهمین و وکلای مدافع سرانجام ماده استنادی ارتش را علیه متهم مورد تأیید قرار داد و با اتفاق آراء، حسین فاطمی را به اعدام محکوم نمود. ساعت چهار و هفت دقیقه بامداد روز چهارشنبه نوزدهم آبانماه 1333، تیمور بختیار فرماندار نظامی و سر تیپ آزموده دادستان ارتش به زندان رفتند و حکم اعدام دکتر حسین فاطمی در لشکر 2 زرهی به وی ابلاغ گردید.
آزموده گفت اگر وصیتی دارید بفرمایید، شما مکرر می گفتید «من از مرگ ابایی ندارم و مرگ حق است» دکتر فاطمی نگذاشت حرفش تمام شود و پاسخ داد: «آری. آقای آزموده، مرگ حق است و من از مرگ ابایی ندارم آن هم چنین مرگ پر افتخاری، من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نماید، من درهای سفارت انگلیس را بستم غافل از این که تا دربار هست انگلستان سفارت لازم ندارد» هنگامی که او را برای اعدام میبردند آزموده از وی خواست اگر خواسته دارد بگوید. گفت: خواستههای من، دیدن خانواده، ملاقات دکتر مصدق و صحبتی با افسران میباشد . آزموده می گوید، هنوز هم دست از این مرد بر نمیداری؟ دکتر فاطمی قبل از اجرای حکم به آزموده میگوید: « آقای آزموده، مرگ بر دو قسم است، مرگی در راه شرف و افتخار و من خدای را شکر میکنم که در راه مبارزه با فساد شهید میشوم، خدای را شکر میکنم که با شهادتم در این راه دین خود را به ملت ستمدیده و استعمار زده ایران اداء کردهام و امیدوارم سربازان مجاهد، نهضت همچنان مبارزه را ادامه دهند.»
دکتر فاطمی در آن موقع روحیهاش بقدری قوی بود که اگر کسی وارد اتاق میشد و از جریان اوضاع اطلاع نداشت هرگز باور نمیکرد، این شخص کسی است که چند دقیقه دیگر باید تبر باران شود و وصیتنامه اش را هم نوشته است. هنگام اجرای حکم در حالی که هوا بشدت سرد بود روی همان پیراهنی که بر تن داشت یک پیژامه و کفش سرپایی آماده ایستاد... «... هشت گلوله تیر از دهانه لوله تفنگهای چهار مأمور مرگ شلیک شد. دو تیر روی قلب، همان قلبی که بخاطر وطن میطپید. و شش تیر دیگر به سینه ...» و به این طریق دکتر فاطمی، آن مرد مبارز راستین و سیاستمدار و روزنامه نگار شجاع مردانه به شهادت رسید و دفتر زندگی پرتلاطمش بسته شد.